سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز: اگر من وزیرم...

طنز: اگر من وزیرم...
وزیر مسکن: اگر من وزیر هستم، معتقدم آشپزخانه اُپن با فرهنگ ایرانی همخوانی ندارد.
شهرام شکیبا در خبرآنلاین نوشت:

من نمی‌دانم چرا بعضی‌ها وقتی رئیس می‌شوند، می‌خواهند درباره کار همه حتی آبدارچی مظلوم مجموعه تحت فرمانشان هم نظر بدهند. وزیر مسکن، وزیر مسکن است، پدربزرگ جامعه نیست که درباره نحوه زندگی همه نظر بدهد. این چیزها را باید پدرزن و مادرشوهر و این‌ها درباره‌اش نظر بدهند نه وزیر مسکن. اگر همین‌طور پیش برود، ممکن است آقای وزیر عوض خانه ساختن برای مردم، مدل وان حمام و سینک ظرفشویی خانه‌ها را هم کارشناسی کنند. روی حرف‌شان هم نمی‌شود حرف زد. وزیر مسکن گفته، اوس‌غلامحسین بنا نگفته است که!

اگر بنا باشد هر وزیری چون وزیر است، این طور نظر بدهد، بعید نیست نظرات این‌گونه هم با تأکید از سایر وزرا صادر شود.

وزیر دارایی: اگر من وزیر دارایی هستم، می‌گویم داشتن دو بچه کافیه.

وزیر دفاع: اگر من وزیر دفاع هستم، می‌گویم استاداسدی باز هم باید در پست دفاع تیم‌ملی بازی کند.

وزیر اطلاعات: اگر من وزیر اطلاعات هستم، می‌گویم روزنامه اطلاعات باید در قطع همشهری چاپ شود.

وزیر دادگستری: اگر من وزیر دادگستری هستم، می‌گویم سیف‌الله داد باید دوباره بشود معاون امور سینمایی.

وزیر ارشاد: اگر من وزیر ارشاد هستم، می‌گویم شاهنامه فردوسی باید از اول در بحر و رمل مثمن محذوف سروده شود.

وزیر بهداشت: اگر من وزیر بهداشت هستم، پس شما چرا دست و صورت نشسته و مسواک‌نزده داری با من حرف می‌زنی؟

وزیر صنایع و معادن: اگر من وزیر صنایع و معادن هستم، می‌گویم کسی نباید از صنعت استعاره مکنیه در شعر استفاده کند.

وزیر کشاورزی: اگر من وزیر کشاورزی هستم، می‌گویم زن‌های مجرد غلط می‌کنند در خانه‌شان گلدان «حسنی‌یوسف» داشته باشند.

وزیر راه و ترابری: اگر من وزیر راه و ترابری هستم، می‌گویم جوان‌ها غلط می‌کنند با این لباس‌ها توی خیابان‌ راه بروند.

وزیر بازرگانی: اگر من وزیر بازرگانی هستم، می‌گویم مهندس بازرگان خائن بوده است.

وزیر نیرو: اگر من وزیر نیرو هستم، می‌گویم حسین رضازاده باز هم باید برود مسابقه بدهد.

 


پلیس امنیت اخلاقی(یک داستان واقعی)

چند روز قبل پلیس امنیت اخلاقی در یک عملیات انتحاری یک اتوبوس تور دانشجویی که شامل برترین دانشجویان بوده اند را در جایی که محل سوار شدن افراد بود شناسایی کرده و با چرب زبانی و دروغ بدون اینکه هیچ تذکری در خصوص نداشتن مجوز به آنها بدهند آنها را به بازداشتگاه(جایگاه جنایت کاران حرفه ای) منتقل نمودند .پس از تحقیقات به عمل آمده ماموران متوجه شدند که نمیتوانند دلیلی برای ایجادمشکل برایشان پیدا کنند هر چند خانم های حاضر در گروه دارای حجاب کاملی بودند ولی با زدن تهمت و زدن حرفهایی با تعنه و کنایه سعی در تخریب روحیه آنها داشته و پس از ساعتی جهت آزادی آنها از آنها خواسته شد که نامه‏ای جهت تعهد را امضا کنند.بعد از گرفتن تعهد و اثر انگشت از آقایان نیز با زدن مهری در کف دستشان حکم آزادی آنها را صادر نمودند و آنها توانستند از آن محل با سلامت خارج شوند.

افرادی که ادعای امنیت اخلاقی میکردند کاملا اخلاق را زیر پا گذاشته و با نگاههای آلوده به دانشجویان نگاه میکردند.این خیانت به شعور جامعه است که با توطئه و مکاری جهت پیشرفت و ارتقاء سمت خود با نسل جوان دانشجو چنین برخورد کنند.


                                                      

        


بومی سازی

مقام محترم اعلام کرده که کتابهای مدارس بومی سازی میشود…این هم نمونه بومی سازی: جمله اصلی: آن مرد با اسب آمد جملات بومی شده : اصفهان: آن مرد با پول آمد تهران: آن مرد با ماکسیمای مشکی آمد قم: حاج آقا تشریف آوردند ...آبادان: آن مرد با عینک دودی ریبن آمد زاهدان: آن مرد را کشتند تبریز: آن مرد یاواش یاواش گئدی مشهد: آن مرد با شمع آمد خرم آباد: آن مرد مرد نیه، انه سنندج: آن مرد سبیل دارد اردبیل: آن مرد بار میبرد قزوین: آن مرد با لبخند آمد شیراز: آن مرد حال نداشت نیامد رشت: آن مرد رفت بابا آمد